آخرین پست سال 90
اولا سلام به خدا جونی و بعدشم سلام به نی نی خوشمل مامان دوست جونیام شرمنده از اینکه دیر کردم درسته که خریدام تموم شده بود ولی هنوز خونمونو نتکونده بودم قرار بود یکی بیاد ٥ شنبه کارای خونمونو بکنه که ٤ شنبه گفت نمی تونم بیام منم که به امید اون کارام مونده بود داشتم از حرص می ترکیدم به قول خاله نرگست جنا تف کردم تو خونم خلاصه ٥ شنبه با مامانم خونه تکونی خیلی خوشمل کردم بعد از ظهریم همسر جونی اومد واقعا دستش ندرده خیلی کمک کرد بالا خره خونه شد عین دسته گل بعدشم دو روز از خستگی داشتم میمردم امروزم رفتم خودمو تکوندم رفتم آرایشگاه مو هام رنگ کردم خیلی خوشمل شدم .راستی بابا اینام کلی واسم خرید کردن د...
نویسنده :
مامان بهی
23:38